elay- beygzadehelay- beygzadeh، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

شیرینی زندگیمون ella

نفس زندگیمون ella .nelin

الی وعصرای تابستون وخرید برای رفتن به مسافرت

مثل هر روز عصر بایدبریم بیرون وگرنه من والی انگار وقت اعتیادمونه ...نمیتونیم تو خونه بند بشیم ...بازم مثل هر روز رفتیم بیرون پارک وشهر بازی نزدیک خونمون تو پارک منظریه ... امروز رفتیم با الی وبابا یکم خرید کنیم بعضی چیزا واقعا" لازم بود مثل عینک آفتابی که طبق معمول الی چندمین باره که شکسته ...باباش هم میگه دم دست نزار من بیچاره قایم هم میکنم این جونور پیدا میکنه...دیروز رفتم شهریار یه بلوز واسه خودم بگیرم که پیش آقایون راحت باشم ...یکم گشاد باشه بدن نمانباشه ...خانم همش میگفت اینو بخر اونو بخر ...رفتیم یه کادو هم برای چاریم گرفتیم ...خونه جدید خریده ...یه آجیل خوری از اون طرح جدیدا براش گرفتیم ...سلیقه منو دوست داره ...سال قب...
10 ارديبهشت 1393

-درست کردن ترشی سه شنبه 23 مهر

مادر مثل مداد میمونه هر لحظه تراشیده شدن وتموم شدنش رو میبینی پدر مثل خودکار  شکل ظاهرش تغییر نمیکنه فقط یک دفعه میبینی دیگه نمی نویسه تا هستن قدرشونو بدونین ...من هم مدادم تموم شده وهم خودکارم نمی نویسه بدون شما ها دارم زندگی میکنم اسمش زندگی نیست وقت گذرانیه دیروز روز سختی داشتیم من وبابا وخاله از صبح ساعت 10 تا ساعت 9 شب بکوب کار کردیم الی جونم هم واسه خودش میچرخید خاله اش یه پازل شرک براش آورده بود وبا اون مشغول بود با این همه کار میگفت بیا پازل درست کنیم ...میخواستیم یه دبه  بزرگ ترشی درست کنیم با خیار شور که اونم یه دبه جدا باشه ولی چون از تره بار وسایل خریدیم مجبور شدیم از هرچیزی یه گونی بخ...
10 ارديبهشت 1393